اولین گروه داخل شونده

اولین گروه داخل شونده به :درون مرزهای اسرائیل، چه کسانی خواهند بود؟ البته نفوذ به اعماق اسرائیل: برای کمک رسانی و تغذیه رایگان، تا بحال انجام شده است. ولی مقصود آن است که مردم دنیا، وظیفه دارند ایست و بازرسی های اسرائیل را :در همه مکانها را برچینند. و سرزمین فلسطین سرزمین عبادت شود. یعنی همه از هر نوع دین و آئیین، مذهب و با هر ایده ای جز: ایده اشغالگری در انجا بروند. اکنون فقط ایده اشغالگری در انجا حاکم است. حتی اسرائیلی های اولیه، به عنوان پناه به فلسطین آمدند. آنها که به یهودیان سرگردان معروف بودند، برای نجات از آوارگی و بی وطنی، به آنجا پناه آوردند عکس های به یادگار مانده نشان می دهد که: هر کشستی پر که از انها می آمد، یک پلاکارد هم با خود حمل می کرد: که در ان درخواست شده که: به انها پناه دهند. اما اینها پناهجویانی بودند که آمدند، و دیگر نرفتند. آمدند تا بمانند. تا اینجا هم مهم نیست. زیرا هرکس دزهر کجای زمین، بخواهد میتواند زندگی شرافتمندانه داشته باشد. اما آنها به زندگی شرافتمندانه نیاز نداشتند. بلکه به دنبال کشتار جمعی: اهالی آنجا بودند تا سرزمین های انها را غصب کنند. شاید بتوان گفت غصب کردن، تنها مرام انسان های غربی: در قرون معاصر بود:سفید های اروپایی که به آمریکا رفته بودند، نیز چنین ایده ای داشتند. خود را محور دنیا پنداشته و: بقیه را دیگری می گفتند! دیگری درجه دو! سیاهپوستان بودند که: شزط زنده ماندن آنها، خدمت به سفید پوستان بود. دیگری درجه سه! سرخپوستان آمریکایی بودند، که گفته می شد یک سرخپوست خوب! سرخپوست مرده است. یعنی باید حاصل تمدن چند هزار ساله را، بدون مقاومت به سفید ها می دادند، و خودشان راهی آخرت می شدند. و اگر کسانی باقی می ماندند، حتی برای خدمتکاری سفید ها هم لیاقت نداشتند. بلکه آنها باید به سیاه پوستها خدمت می کردند. چنین بود که انسان شرقی اصلا در آمار نیست! و اینکه ما فلسطینی ها را آدم حساب می کنیم، آنها خشمگین هستند. بار ها آن را به زبان آورده اند: که گویا این فلسطینی ها هستند که: اشغالگرند و: باید بروند. این سیاست آنها با سکوت و تعجب جهانی مواجه بود. اغلب سازشگران، آن را نشانه تمدن و هزینه های مدرنیته! بیان می کردند و فیلسوفان زیادی تا همین امروز، نیز از ان حمایت می کنند. تنها کسی که آن را باور نکرد و نپذیرفت: امام خمینی بود که فرمود: اسرائیل باید از بین برود! گفت اگر مسلمانها یک سطل آب بریزند، (یا تف بیاندازند) اسرائیل را سیل می برد. اما غزه و فلسطین باور نکرد. عرفات، محمود عباس و اعراب، حتی می گفتند امام خمینی اشتباه می کند. آنها بجای مقابله با این طفل نامشروع، به مذاکره با ان دل بستند. فکر می کردند اگر به انها بگویند: این کار بد است، می پذیرند و دست از رفتار بدشان برمی دارند! امروز هم هنوز ته مانده این تفکر، در غزه حاکم است. و الا همه باید به فرمان حماس، بیرون بریزند: و ایست و بازرسی ها را نابود کنند. و برای نماز به بیت المقدس بروند. همان کاری که پیامبر اسلام در فتح مکه کرد: بدون سلاح رفتند و مکه را فتح کردند. و یا امام خمینی: در ۲۲بهمن انجام داد! در ان روز رژیم وابسته به این جنایت کاران، منع رفت و آمد ۲۴ساعته کردند. اما ایشان فرمود مردم به خیابان ها بیایند: و حکومت نظامی را شکست بدهند. الان هم باید دید که چه کسی در غزه، پیرو محمد ص و یا امام خمینی ره می باشد. تنها کسانی درست عمل خواهند کرد که: کفن پوشان با دست خالی، برای عبادت به بیت المقدس بروند. و راه را برای بقیه نیز باز کنند. البته آنها کاری نخواهند کرد زیرا حزب الله لبنان همه زیرساختهایشان را نابود کرده.و یمن دیمونا را از کار انداخته. و تانکهای آنها همگی به توسط حماس به آهن پاره تبدیل شده است. از درون بیت المقدس نیز خبر هایی می رسد که مردم اسرائیل بیطرفی خود را اعلام کرده اند. و مخصوصا در شنبه های اعتراض تا سقوط زیادتر شرکت می کنند.

خلق الانسان و علمه البیان

جعل اسکناس به دلیل: اصالت و اهمیت و ارزش آن است. لذا جعل امپراتوری نیز، به دلیل اهمیت و جایگاه رفیع ان است. انسان امپراتور بالذات است: یعنی هر انسانی برای خود، یک امپراتور است. زیرا جانشین خدا بر روی زمین است: و کل امکانات جهان برای او آفریده شده است. اما دشمنان آن را با یک: ریاست جمهوری یا شهرداری، و حتی رئیس یک اداره، عوض می کنند. امپراتوری اصلی را شرمنده،و به پشت صحنه رانده و از او: یک مستبد و دیکتاتور می سازند. در حالیکه خودشان دیکتاتور و مستبد هستند، که توانستند ضعیف ترین جایگاه را، بر رفیع ترین مقام برتری دهند. و حق را ناحق کنند. حریم کبریایی را به شرک و بت پرستی آلوده نمایند. آنها چون خودشان حقیر هستند ، همه را حقیر می خواهند. و از خورشید تابان روی برتافته، به شمع شاعرانه می خوانند. بله آنها خدای بزرگ را نفی می کنند، چون می گویند: چیزی را که نمی بینیم نمی توانیم قبول کنیم! بجای ان سنگ و چوب و هر آشغالی را، به بهانه اینکه می بینیم! بجای خدا می پرستند. حتی حاضرند هزاران خدایچه را بپرستند. ولی گردن در مقابل خدای بزرگ خم نکنند. و این بیماری خود حقیری، گاه تا مغز استخوان رفته ، هرچه می نویسیم و می نویسند و می گویند! گویا هیچ نگفته اند. مانند کودکی که یک شکلات را که می بیند، دیگر گوشش کر می شود و چشمش نابینا! و غیر از ان هیچ چیزی نمی بیند و نمی خواهد. فیلسوفان و دانشمندان غیر الهی هم، مانند این کودک هستند. وقتی نمی توانند عظمت یک شی را دریافت کنند، آن را مانند خود، پایین می کشند و حقیر می کنند :تا بتوانند زیر چاقوی جراحی آن را ببینند! اما حقیقت بسیار بزرگتر و: پر رمز و راز تر از این حرفها هست. هنوز هیچکس نتوانسته: بر ماه یا مریخ مسلط شود! آن وقت ادعای تسلط برجهان را دارند. هنوز نتوانسته است: از حقوق یک فلسطینی دفاع کند، بعد از نظم نوین جهانی می گوید . بر جهان فخر می فروشد. همه این فخر فروشی ها هم، باد هوا است زیرا که فقط در رسانه ها بازتاب دارد. از قدیم گفته اند: حرف باد هوا است. کودک فلسطینی اما خدا را می شناسد! او در دل همه خرابیها، سفره افطار پهن می کند. و به خدا می گوید: برای تو روزه گرفتم، و برای تو افطار می کنم. روح بزرگ این موجود کوچک، چه آسان فاصله ها را می نوردد. و چه آسان به انتهای هستی می رسد. در حالیکه آن مغز نخبه پر باد و پر غرور! هنوز نمی تواند یک ذره را، درست بشکافد. و هزاران نفر را با نیروی اتمی، به کام مرگ می فرستد. و بعد هم، جایزه نوبل تعیین می کند! اینها همه برای این است که: امپراتوری ایران را نادیده می گیرند. و دیگران را امپراتور می خوانند.عظمت و وسعت ایران را نمی بینند. ولی کوچکی شهر روم یا یونان باستان، برایشان از هر جهانی بزرگتر است. معلم اول! را یونانی می دانند. در حالیکه اول معلم جهان هستی، خدای بزرگ است. بارها در قران، مظلومانه فرموده: (خلق الانسان و علمه البیان!) ما بودیم که انسان را خلق کردیم. و به او زبان و بیان و خط و علم و دانش آموختیم! چرا شما در بیغوله ها، دنبال هیروگلیف! و خط میخی، کاغذ پاپیروس می گردید. لوح و قلم نزد خداست، اینهمه: نقش عجب بر در و دیوار وجود! هرکه فکرت نکند، نقش بود بر دیوار. ای انسان ترا چه شده که: عظمت خود و خدا را از آسمان ها، به زیر آوردی و در پستوی خانه: یا آزمایشگاه پنهان کردی؟ و دیگران را به آن فرا خواندی؟ خورشید را سیاه کردی، بعد با چراغ موشی آزمایشگاه، دنبال حقیقت رفتی؟ بیا و راه راست را برگزین. بیا و شیعه شو، و بر امام علی و فرزندان ش ایمان بیاور: و ببین که از فلسطینی سنگ پران! یک فلسطینی موشک پران ساخته، و از اسرائیل اشرفی دزد، یک موش خرما. قدر خود را بدان و با رای به اینجانب: در ریاست جمهوری آمریکا، بار دیگر به امپراتوری شکر گزار: روی بیاورید و از نعمت های: خدایی تشکر کنید تا همه اسمانها و زمین ها را به شما بدهد. این که فقط دنبال یک معدن، یا مقداری نفت! و طلا و جواهر، به کجای شما را می ارزد. در جاییکه جان شما را، خداوند مشتری است، آن را به دیو و دد نفروشید.

جای قاتل و شهید

در قضیه فلسطین ثابت شد که: دنیا جای قاتل و شهید را عوضی نمی گیرد. بلکه این هواداران قاتل هستند، که سعی دارند او را جای شهید معرفی کنند. یعنی رسانه های صهیونیستی، هواداران و جیره خواران این رسانه ها، سعی دارند اسرائیل را محق جلوه دهند! و فلسطینی ها را تروریست و وحشی معرفی کنند. گویا این فلسطینی ها هستند که: حمله کرده و اسرائیلی ها را بیرون می کنند. و گرنه اسرائیلی ها! مثل شاخ شمشماد با ادب کامل زندگی می کنند. این امر ریشه تاریخی دارد: وقتی که قابیل، هابیل را کشت. طبیعتا حقوق اساسی و همه فیلسوفان، باید او را قاتل معرفی، و محکوم به قصاص کنند. ولی چه اتفاقی می افتد؟ چون دیگر هابیلی در کار نیست: که از خود دفاع کند، حرف او شنیده نمی شود. بلکه حرف قابیل قاتل است که شنیده می شود. این است که گفته می شود: جای قاتل و شهید عوض میشود. و بشریت با فلسفه دروغگو، خود را قانع می کند. زیر اگر حرف قابیل را نپذیرد، هابیل بعدی خواهد بود. پس برای ادامه زندگی باید: به حقیقت پشت کند. و این فلسفه باعث می شود: خدا را هم شریک جرم قابیل معرفی کنند! با طرح این سوال: پس خدا کجاست؟ که انتقام هابیل را بگیرد، و یا نگذارد که قابیل، با بيل، هابیل را بکشد؟ این روند در تاریخ معاصر ما به نام غرب و دیگری مطرح است: غرب که اساسا فرزند قابیل است، برای فرار از عذاب وجدان، از آدم دوری می گزیند. یعنی می داند اگر حضرت آدم، از جنایت او مطلع شود، او را باز خواست می کند. لذا از مکه، و بیت الحرام به غرب و شامات می گریزد. اصولا کلمه باختر به معنی: سر زمین اجنه و یا دشمنان مخفی: حضرت آدم معروف می شود. لذا حضرت آدم وقتی متوجه می شود: که دیگر دسترسی به قابیل ندارد. بنا براین فرزند سوم یا شیث را می خواند، شیث نبی ده کتاب از حضرت آدم دریافت می کند: که در ان اصل موضوع بیان شده، و ماموریت می یابد تا قابیل را پیدا کند: لذا تا شامات سفر می کند. اما قابيليان دورتر و به اروپا مي گريزند، لذا در همانجا در لبنان نیز دفن هست. در حالیکه حضرت آدم ع که مکه را بنا نهاد، و مدینه را بوجود آورد، بر اثر پیمایش سرزمینی، به لبنان هم نمی رسد و: بدن ایشان در نجف اشرف دفن است. زیرا که اجنه یا همان قابیلیان، از نجف و شام هم، دورتر رفته و به اروپا فرار کرده بودند. در زمان اسکند، آتن و روم که از داشتن کتاب و راهنما، محروم بودند، و هیچ پیغمبري را نمی پذیرفتند، فلسفه و علم را بر: اساس اندیشه خود محوري، پایه گذاری کردند. فیلسوفان آتن و روم، برای تکمیل استراتژی جایگزینی شهید و قاتل، به نفی خدا و اثبات عقل: و انسان خدایی پرداختند. و برای اثبات نظریه خود، به شرق حمله کردند تا آنها را هم، از بربریت! خارج کنند. با اینکه ایران امپراتوری بود، و آنها شهردار(سیتی زن). خود را امپراتوری روم خواندند، و ایرانشهری را به اینجا نسبت دادند. اما شکست خوردند: و به افسردگی قرون وسطی تن دادند. بار دیگر که مغول حمله کرد، مردم شرق دو گروه شدند: عده ای مانند امروز، خط مقاومت واضمحلال مغول را پی گرفتند، و باقی ماندند. ولی عده ای سر خود گرفتند: و راهی غرب و شامات شدند. وجود آنها غربی ها را از افسردگی بیرون آورد، و رنسانس ایجاد شد. اما این بار نیز به رسم یونانیان، جای شهید و قاتل را عوض کردند: مانند یونان قدیم، خدا را انکار کردند: در اشویتس یا هولو کاست، گفتند خدا کجاست؟ پس اسرائیل را درست کردند: تا به نمایندگی از باختر! و اجنه؟ در بین مردم شک برانگیزند! آنها گفتند: شک مقدمه یقین است. البته یقین به حقانیت قاتل! لذا خدا را زیر سوال بردند، تا خود را متمدن، صاحب دنیا و ابر قدرت جهان معرفی کنند. ایرانیان هم مانند قاجار، شیفته آنها شدند و باور کردند که: غرب دیگر مرکز شیزوفرنی ها نیست. و آنها، واقعا می خواهند انسان را به خوشبختی برسانند. و این بود که همه چیز را به انها بخشیدند: نفت رایگان به آنها دادند، گمرکات و تنباکو و عتیقه جات و طلا.. همه راهی اروپا و آمریکا شد. و شد آنچه نباید می شد.

جای قاتل و شهید

در قضیه فلسطین ثابت شد که: دنیا جای قاتل و شهید را عوضی نمی گیرد. بلکه این هواداران قاتل هستند، که سعی دارند او را جای شهید معرفی کنند. یعنی رسانه های صهیونیستی، هواداران و جیره خواران این رسانه ها، سعی دارند اسرائیل را محق جلوه دهند! و فلسطینی ها را تروریست و وحشی معرفی کنند. گویا این فلسطینی ها هستند که: حمله کرده و اسرائیلی ها را بیرون می کنند. و گرنه اسرائیلی ها! مثل شاخ شمشماد با ادب کامل زندگی می کنند. این امر ریشه تاریخی دارد: وقتی که قابیل، هابیل را کشت. طبیعتا حقوق اساسی و همه فیلسوفان، باید او را قاتل معرفی، و محکوم به قصاص کنند. ولی چه اتفاقی می افتد؟ چون دیگر هابیلی در کار نیست: که از خود دفاع کند، حرف او شنیده نمی شود. بلکه حرف قابیل قاتل است که شنیده می شود. این است که گفته می شود: جای قاتل و شهید عوض میشود. و بشریت با فلسفه دروغگو، خود را قانع می کند. زیر اگر حرف قابیل را نپذیرد، هابیل بعدی خواهد بود. پس برای ادامه زندگی باید: به حقیقت پشت کند. و این فلسفه باعث می شود: خدا را هم شریک جرم قابیل معرفی کنند! با طرح این سوال: پس خدا کجاست؟ که انتقام هابیل را بگیرد، و یا نگذارد که قابیل، با بيل، هابیل را بکشد؟ این روند در تاریخ معاصر ما به نام غرب و دیگری مطرح است: غرب که اساسا فرزند قابیل است، برای فرار از عذاب وجدان، از آدم دوری می گزیند. یعنی می داند اگر حضرت آدم، از جنایت او مطلع شود، او را باز خواست می کند. لذا از مکه، و بیت الحرام به غرب و شامات می گریزد. اصولا کلمه باختر به معنی: سر زمین اجنه و یا دشمنان مخفی: حضرت آدم معروف می شود. لذا حضرت آدم وقتی متوجه می شود: که دیگر دسترسی به قابیل ندارد. بنا براین فرزند سوم یا شیث را می خواند، شیث نبی ده کتاب از حضرت آدم دریافت می کند: که در ان اصل موضوع بیان شده، و ماموریت می یابد تا قابیل را پیدا کند: لذا تا شامات سفر می کند. اما قابيليان دورتر و به اروپا مي گريزند، لذا در همانجا در لبنان نیز دفن هست. در حالیکه حضرت آدم ع که مکه را بنا نهاد، و مدینه را بوجود آورد، بر اثر پیمایش سرزمینی، به لبنان هم نمی رسد و: بدن ایشان در نجف اشرف دفن است. زیرا که اجنه یا همان قابیلیان، از نجف و شام هم، دورتر رفته و به اروپا فرار کرده بودند. در زمان اسکند، آتن و روم که از داشتن کتاب و راهنما، محروم بودند، و هیچ پیغمبري را نمی پذیرفتند، فلسفه و علم را بر: اساس اندیشه خود محوري، پایه گذاری کردند. فیلسوفان آتن و روم، برای تکمیل استراتژی جایگزینی شهید و قاتل، به نفی خدا و اثبات عقل: و انسان خدایی پرداختند. و برای اثبات نظریه خود، به شرق حمله کردند تا آنها را هم، از بربریت! خارج کنند. با اینکه ایران امپراتوری بود، و آنها شهردار(سیتی زن). خود را امپراتوری روم خواندند، و ایرانشهری را به اینجا نسبت دادند. اما شکست خوردند: و به افسردگی قرون وسطی تن دادند. بار دیگر که مغول حمله کرد، مردم شرق دو گروه شدند: عده ای مانند امروز، خط مقاومت واضمحلال مغول را پی گرفتند، و باقی ماندند. ولی عده ای سر خود گرفتند: و راهی غرب و شامات شدند. وجود آنها غربی ها را از افسردگی بیرون آورد، و رنسانس ایجاد شد. اما این بار نیز به رسم یونانیان، جای شهید و قاتل را عوض کردند: مانند یونان قدیم، خدا را انکار کردند: در اشویتس یا هولو کاست، گفتند خدا کجاست؟ پس اسرائیل را درست کردند: تا به نمایندگی از باختر! و اجنه؟ در بین مردم شک برانگیزند! آنها گفتند: شک مقدمه یقین است. البته یقین به حقانیت قاتل! لذا خدا را زیر سوال بردند، تا خود را متمدن، صاحب دنیا و ابر قدرت جهان معرفی کنند. ایرانیان هم مانند قاجار، شیفته آنها شدند و باور کردند که: غرب دیگر مرکز شیزوفرنی ها نیست. و آنها، واقعا می خواهند انسان را به خوشبختی برسانند. و این بود که همه چیز را به انها بخشیدند: نفت رایگان به آنها دادند، گمرکات و تنباکو و عتیقه جات و طلا.. همه راهی اروپا و آمریکا شد. و شد آنچه نباید می شد.

(بدهيد برود) سیاست بده بره!

سالها ایرانیان بگیر و بیار داشتند. یعنی همه کشورهای دنیا را، منقاد خود می کردند. و کسی تاب گردنکشی نداشت. اما از دوران قاجار، سیاست بده بره! اعمال شد. به این معنی : وقتی شاه قاجار راهی فرنگ شد، پیشرفتهای صنعتی ان چشمش را کور کرد. و لذا حاضر شد به هر قیمتی شده، بیشتر به فرنگ(اروپا) سفر کند. و برای سفر ها و خوش گذرانی های خود در اروپا، هر امتیازی اروپایی ها می خواستند می داد. امتیاز نفت و تنباکو و گمرکات، کمترین آنها بود. حتی برای خوشگذرانی های بیشمار، بخش اعظم سرزمینی را هدیه کرد و یا توافق نمود که بدهد! معروف است که عباس میرزا، تنها قاجار با غیرت، به جنگ روسها رفت. وقتی نیرو کم داشت، نامه به دربار نوشت و درخواست نیرو کرد. ناصرالدین شاه بجای قشون! یک مشت کنیزک فرستاد و گفت: به جنگ کاری نداشته باشد، فعلا با اینها خوش بگذران. البته این امر سابقه خفیفی در دروان شاه عباس هم دارد. شاه عباس که شیفته انتونی شرلی بود. به بهانه استفاده از تفنگ، آنها را به دربار راه داد. آنها هم نامه ملکه الیزابت بیوه را به او دادند. که دعوت شده بود با هزار قزلباش به انگلیس برود. ولی نقشه آنها این بود که از ایرانیان باهوش، نسل کشی کنند. زیرا دوهزار دختر به هزار قزلباش دادند، تا خوش بگذرانند! و خود ملکه هم شاه عباس را زحمت داد. و لذا خانواده ملکه هم سادات شدند. و قبیله قزلباش(فرزندان نامشروع) صاحب ایل و تبار و قدرت. پس سیاست بده بره تا مغز استخوان این مملکت نفوذ کرد. بخصوص اینکه فرنگ رفته های دیگری هم پیدا شدند: و به این تنور هیزم های بیشتری ریختند. مثلا شخصی بنام تقی زاده ارانی، جمله معروفی دارد که: به مردم ایران توصیه کرد: باید از فرق سر تا نوک پا، فرنگی شوید. اگر کمی دیر بجنبید از قافله تمدن عقب می مانید. این سیاست بده بره، همان کاپیتولاسیون بود. یعنی بخاطر خوشگذرانی در اروپا و آمریکا، همه چیز را فدا می کردند. امام خمینی برعلیه همین اقدام قیام کرد. وی فرمود: ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم! اما بعد از چهل سال، سینما دوباره به همانجا برگشت!اصغر فرهادی نماد سینمای ایران، با انجلی جولینا همبستر شد! و رضا عطاران، فسیل را ساخت. و .. یعنی بقول بعضی ها باید گفت: دست مریزاد! چند سور زدید: به فیلمفارسی قبل از انقلاب. این سیاست چنان ریشه دار شده، که حتی کودکان هم با زیاده خواهی خود، مادرشان را، به فساد و تن فروشی وا می دارند. و پدرانشان را به اختلاس و روشوه و دزدی تشویق می کنند. نمونه آن سیسمونی خریدن خانواده قالیباف است. در اینجا فقط موضوع سیسمونی خریدن از ترکیه نیست. بلکه فرهنگ بده بره است. حتی مملکت را می فروشند. چه رسد به اطلاعات! محسن رضایی که دید نمی تواند: از طریق جنگ، مملکت را بفروشد، موضوع مناطق آزاد را مطرح کرد. صید ترال کار را بجایی رساند که: مردم عادی هم اعتراض کردند. نزدیک 80تریلیارد دلار عتیقه جات، اشیا تاریخی و مسکوکات و طلاجات ایران، به خارج برده شده و در حراجیهای: انگلیس و آمریکا حرف اول را می زند. ولی همگی سند یا فاکتور دارند. یعنی عده ای کارشان شده: مملکت فروشی با سند. بغیر از مقام معظم رهبری و چند روحانی ساده زیست، بقیه افتخارشان این است که: نفوذي در دستگاه ایران دارند كه: میتوانند خیلی ساده وطن فروشی کنند. رائفی پور که خود را قدرت نوظهور می داند، وقتی مطلع شد که ایران، از تمام دنیا طلب دارد خیلی ساده گفت: ما پولهای خودمان را نمی توانیم بگیریم. قبلا هم گفته بود: ما در خارج داراییهای نداریم. یعنی ادامه نسل قاجار و سیاست بده بره است. نسل قاجار به طور مرموزی: در ارگانهای ایران نفوذ کرد. مریم قجر عضدانلو که از ابریشمچی، طلاق گرفت و زن رجوی شد: رجوی را هم کنار زد و خودش رئیس جمهور خود خوانده گردید. سینماچی ها هم با ساخت هزار دستان، درس ترور به مردم ایران داد. و شازده ها را از خاک بیرون کشیدند، و یکی یکی بر ارگانها نفوذ دادند

احمد ماهيني كانديداي رياست جمهوري آمريكا

همه مهمان خدا هستيد

پیامبر فرمود: (ايها الناس دعیتم فیه الی ضیافت الله) اي مردم دنيا، شما به مهمانی خدا دعوت شدید! اما مهمانی خدا برعکس تجمل گرایان، یک دعوت بدون تشریفات است: هرکس گرسنه تر باشد، درحه کیفیت بالاتریی خواهد داشت. چنانکه حضرت علی و خانواده اش، سه روز گرسنگی کشیدند و: افطاري خود را به فقیر و یتیم و مسکین دادند. تا اینکه سوره هل اتی در شان آنها نازل شد. لذا از آن زمان به بعد همه مومنان، سعی می کنند افطار خود را به دیگران بدهند، تا شاید سوره ای هم در حق آنان نازل گردد.( في كتاب مسطور)امروز میتوان گفت سفره افطار برای :بینوایان و بی خانمان ها بطول چند: برابر قطر زمین هر روز برافراشته می شود. زیرا سفره های افطاری همه: بر روی زمین پهن می شود و اگر افراد همه رو به فبله بنشینند، و نماز بخوانند و بعد افطار کنند. این صفها به هم پیوند ميخورند: و مانند طیف مغناطیسی آهنربا، همه در یک مدار مشخص به دور خانه خدا خواهند چرخید. و اين امر از مدار صفر درجه، آغاز و: در عرض 24ساعت، یک بار دور کره زمین مي چرخد. یعنی به ترتیبی که شب از نیمه گذشت و نزدیک صبح شد: همه از خواب بیدار شده، سحری می خورند و برای نماز به مسجد می روند. تصور کنید با هر گردش نصف النهاری، چنین حرکتی در جهان روی می دهد: وبه ترتیب اختلاف افق ها، در یک شبانه روز، کل زمین با چنین حادثه مرتبی روبه رو است. علاوه بر ان اشخاص بعد از خواندن نماز، به سرکار می روند. و تا شب فعالیت می کنند. و البته همان موقع که :مردم آمریکا در وسط روز با شور و شوق، با راي به احمد ماهيني، عبادت می کنند، در ان طرف زمین، مثلا در آسیا مردم بسوی رختخواب ها رفته، برای خوابیدن شبانه آماده می شوند. لذا موج های مختلف بشری بطور مرتب، با ورزشها و نرمش های عبادی، ایجاد می شود. که سراسر زمین را، با اختلاف فاز افقی، در بر می گیرد. حتی کسانی که عبادت را قبول ندارند! نمی دانند که در حال عبادت هستند! زیرا تفکر در این موضوع، خودش عبادت است. آنها دائم از خود سوال می کنند: برای چه نماز بخوانیم؟ برای چه مسلمان شویم؟ و برای چه باید شیعه باشیم؟ یا خدای نادیده را باور کنیم؟ در واقع آنها عبادت فکری می کنند. همین عبادت و انکار، آنها را از رفتار ضد دینی، محفوظ می کند.( تفكرُ ساعةٍ افضل من عبادة سبعین سنةٍ) زیرا می خواهند ثابت کنند بدون نماز خواندن هم، میتوان آدم خوبی بود: دروغ نگفت! دشمنی نکرد. و مردم را دوست داشت و: به آنها کمک کرد(هل الدین الا الحب) مثل شاعری که گفته بود: شراب! بخور، منبر بسوزان، ولی مردم آزاری نکن! درواقع تمام مردم دنیا، شیعه و خدا پرست هستند. ولی برای استقلال رای خود، یکی از مجموعه و سیستم احکام دین را نمی پذیرند! برخی ها در عمل شیعه هستند، ولی در نام قبول نمی کنند: مثلا ثابت می کنیم: همه معلول هستند! اما بعضی ها معلولیتشان دیده می شود: چشم ندارند! و برخی ها معلوم نیست: مانند کسی که شنوایی ندارد! یا ناراحتی قلبی و عروقی دارد. زیرا هر گلی خار دارد. وگل بی خار فقط خدا است.چنانچه سید جمال الدین اسدا آبادی گفته بود: من در اروپا اسلام دیدم: ولی مسلمان ندیدم. در ایران، مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم! ماه رمضان هم ماه مهمانی همه دنیا است. حتی انهاییکه روزه نمی گیرند، بيشتر به فکر رفتن به افطاری هستند! و سفره های افطاری بزرگی را پهن می کنند. لذا بر سر سفره افطار، مخصوصا شبهاي قدر، همه شیعه می شوند. زیرا فکر وذکرشان همین است. ولو اینکه در ظاهر با آن مخالفت کنند. زیرا شرط اصلی مخالف خوانی! اطلاع کامل از نظرات موافقین است. یعنی شخص باید بداند چه چیزی را انکار می کند. حتی همه آنهاییکه سنی هستند یا وهابی، علی ع را بهتر از شیعه ها می شناسند. زیرا هیچکس با چیزی که نمی داند، نمي تواند مخالفت کند. اگر کسی هم ندانسته مخالفت کند، از کسی که دانسته مخالفت می کند بهتر است. زیرا به محض اینکه بداند شیعه می شود.(الناس اعدا ماجهلوابه) مانند كسي كه خود را بخواب زده با لگد هم بيدار نمي شود. ولي فرد خوابيده با كمترين صدايي بيدار مي شود. ژس لطفا همه را بيدار كنيد.

با تشكر احمد ماهيني كانديداي رياست جمهوري از آمريكا

تمدن فقط تمدن اسلامي و ديگر هيچ

فلسفه تمدن: چیستی و هستی آن حداقل: سه اصل را باید مشخص کند تا تعریف ان، جامع و مانع باشد: اول آنکه خاستگاه آن کجاست، دوم موتور محرکه آن چیست، و سوم اینکه غایت و نهایت آن کدام است. حضرت علی می فرماید(رحم الله امرا علمت من این الی این و فی این) خداوند کسانی را رحمت کند که: می دانند از کجا آمده، به کجا می روند و اکنون در کجا هستند. حافظ هم می گوید: زکجا آمده ام؟آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم؟ لذا حدود 50سال است که در زمینه تمدن پژوهی، تحقیقاتی را دنبال کرده ام: اشکال اساسی به تعریف تمدن وارد است. اصول آنهم،نامطمئن و متغییر بیان شده است. مهمترین تعریف از تمدن، شهر نشینی (سیویلیزیشن) هست. در حالیکه تمدن از شهر نشینی بالاتر است. مثل کسی که در یک خانه ویلایی: و به تنهایی زندگی می کند. در حالیکه اقتضاءات روزمره، اسکان در برج های آسمانخراش است. همه کسانی که در مورد تمدن تحقیق کرده اند، چه: در ایران و چه درغرب، با الهام از روم یا آتن آن را تعریف کرده اند. در حالیکه روم و آتن، نه تنها شهر نبوده اند، بلکه روستایی بیش نبودند. چون خارج از کاخ قیصر را، بربر می نامیدند. یعنی فقط یک محدوده چند هزار نفری، که اطراف قیصر را پر کرده بوند. حتی این بخش هم کامل نبود: زیرا بسیاری از انان برده يا: سربازی برای گلادیاتورها بودند. حال آنکه، همان موقع ایران صد ها روستا و شهر، شبیه آن را با هم اداره می کرده است. همه را برابر می دانسته و: به کارگران برای ساخت تخت جمشید، دستمزد پرداخت می نمود. نه مثل مصر و یونان و روم و چین، که هیچ حقی برای کارگر قائل نبودند. غذا به میزانی می دادند که بتواند کار کند. و به محض می مرد، او را مثل یک آجر یا سنگ، لای جرز دیوار کار می گذاشتند. بسیاری از انان فکر می کنند که طوفان نوح ع افسانه بوده! ولی اثار ان را بعنوان تمدن می گويند. اغب مناطق روی زمین، با کمی حفاری، اثار تمدنی بیش از 9هزار ساله پیدا می شود. یعنی طوفان نوح همه سطح زمین را پوشانده، و لایه های رسوبی آن: خاک های نرمی است که بر سر این گنج ها ریخته، و با صاحبانش آنها را دفن کرده است. بنابر این تمدن به معنی شهر های کوچک، برای ذهن های کوچک است. علاوه بر ان هیچکس نمی تواند بطور قاطع بگوید: که خاستگاه تمدن کجاست! موتور محرکه آن چیست. و آرمانشهر چه تعریفی دارد. و علت اینهمه سرگردانی هم، در این است که اصل و واقعیت تمدنی را، مخفی کنند. نظریه اصلی این است كه: ایران امپراتوری بوده، هست و خواهد بود. زیرا اغاز تمدن، از حضرت آدم ع شروع می شود: تا خاتم ادامه می یابد: یعنی موتور محرکه پیامبران بودند. ولی انها سعی می کنند این موضوع مسلم را، نادیده بگیرند لذا نمی دانند: این تاریخ است که: قهرمان و تمدن را می سازد، يا قهرمان هست که تاریخ را می سازد. واقعیت تاریخی برای جواب به این سوال، خط ولایت است. یعنی از خاتم تا قائم. پس خیلی ساده، خط مستقیم(صراط مستقیم) از حضرت آدم تا قائم، کل تاریخ و تمدن را به هم وصل، و به سه سوال اساسی پاسخ می دهد: تمدن از کشاورزی و دامداری: حضرت آدم و فرزندانش آغاز می شود: تا جاییکه وقتی فرزندان آدم به صد نفر رسید. جشن سده را پایه گذاری کردند. موتور محرکه تاریخ هم، انبیا و اولیا هستند که: راهبرد های خود را از خداوند: و به صورت مکتوب دریافت می کردند. هدف تمدن بشری هم حکومت واحد: جهانی حضرت قائم ع است. اما دشمنان این خط، سعی دارند از هرجای ان شده، یک مسیر انحرافی یا :خطی با زاویه رسم کنند. لذا بجای انبیا، فیلسوفان و بجای اولیا، دانشمندان راجایگزین می کنند. و به اصطلاح تورات، خدا را بازنشسته و از دور خارج می کنند. فلسفه تاریخ و تمدن را: به دست داروین! ارسطو و یا افلاطون می سپارند. در حالیکه اول معلم خدا است. اول نویسنده، خدا است. و هیچ چیز خارج از اراده او اتفاق نمی افتد، و آینده جهان هم به دست اوست(مالک یوم الدین)

دارالقران ماهین


دارالقران ماهین تشکیل شد
هدف این گرداوری قران های قدیمی روستایی تشکیل نمایشگاه و همچنین چاپ و انتشار قران العلی به خط کوفی امورش برایت و تفسید
هیأت موسس عبارتند از حاج محمد مصطفوی رحمت الله سلمان ماهینی و احمد حسینی ماهینی
دفتر مرکزی این مسجد پنج تن ال علت واقع در میدان ۱۳ابان تهران می‌باشد
امور مالی ان با کمک هیات امنا و افراد خیر تامین می شود
در اولین جلسه حاج سید محمد مصطفوی بعنوان رییس و احمد حسینی بعنوان دبیر و سخنگوی و رحمت الله سلمان ماهینی بعنوان مدیر اجرایی منصوب شدند

خون‌بهای شهیدان غزه

تهران پیام خود را به سراسر جهان منتقل کرد و آن پیام این بود که دوران برجام و برجامیان به پایان رسیده است زیرا سید محود نبویان رای اول را به دست آورد و احتمال اینکه رئیس مجلس هم شود بالا رفت. وی شهرت و محبوبیت خود را مدیون مداقه در برجام باید بداند. زیرا براثر مداقه ایشان بود که دوازده بند نامطلبو از ان کشف شد که وزیر خارجه وقت اذعان کرد که بدون مطالعه آن را امضا نموده است. که یکی از ان بندها مربوط به ترور و خذف فیزیکی سردار سلیمانی بود. که بعد از شهادت سرذار این موضوع اثبات شد. و دست همه رو شد. و معلوم شد که ترور شهید سلیمانی در یک دایره بسته شامل سازمان سیا، انتلیحنت سرویس، موساد، استخبارات عراق و دفتر ریاست جمهوری ایران و ال سعود صورت گرفته است. و برخی پارا فراتر گذاشته طبق برجام، رئیس جمهور وقت ایران را موظف به دادن اطلاعات پرئاز می دانستند. لذا اگر این تفسیر صحت داشته باشد رئیس جمهور فعلی هم موظف است! زیرا هنوز برجام را قبول دارد و وزیر امور خارجه را هم پیگیر مذاکرات مامور کرده است. لذا کار نبویان سخت است. او باید در یک جدال بزرگ و طولانی از سازمان های اطلاعاتی بیش از ۱۹۰کشور موثر درگیر شود.چرا که حق وتو آمریکا همه آنها را آچمز می کند و از خود اراده ای نمی توانند بروز دهند. اولین دایره زنگی، همان موضوع کاچیتولاسیون است. وی باید طرحی به مجلس ارائه کند که قانون کاچیتولاسیون در ایران لغو شود. زیرا اشتباه بزرگی که تا کنون هم کشف نشده، موضوع کاچیتولاسیون است: براساس این قانون که سال ۱۳۴۱در مجلس ایران تصویب شد: امریکاییها هر جنایتی بکنند آزادند و هیچ کس نمی تواند معترض آنها باشد. البته این کاپیتولاسیون در گذشته برای اتباع روس بود. و لذا روسها تمام زنان ایرانی مورد علاقه خود را از دامن شووهرانشان هم بیرون می کشیدند. که واقعه قتل گریبادف در همین زمینه تصدیق می شود. امریکایی ها نیز از این قانون استفاده کرده و همه سربازان جوان خود را در ایران به درب مدارس دخترانه گسیل می کردند. تا در تغییر ترکیب جمعیتی به نفع آمریکا وارد عمل شوند. به همین جهت آن کودکان نامشروع الان بزرگ شده و جبهه ضد انقلاب را بارور کرده اند. امام خمینی با کاپیتولاسیون مخالفت کرد. ولی فقط در حد شعار باقی ماند. زیرا لغو قانون از مصادر غیر از مجلس اعتبار ندارد. لذا باید همانطور که حسنعلی منصور ان را به مجلس برد و تصویب کرد. ایشان هم لغو آن رادر مجلس باید به تصویب برساند. و الا هیچگاه ما نمی توانیم انتقام خون ده میلیون ایرانی را از انگلیس و ۸۰میلیون ایرانی را از امریکا بگیریم. قانون دوم قانون قاچاق عتیقه جات و داراییهای ایران است. میراث فرهنگی می گوید: ۸۰تریلیون از عتیقه جات و اشیا باستانی ایران که قاچاق شده همه قرارداد واگذاری دارد. اینهم مثل قبلی مصوبه ای نیاز دارد که هرگونه قرارداد واگذاری زمین یا اشیا و آثار باستانی را لغو کند. تا سرزمین های ازدست رفته و یا اموال مسروقه برگردد.سومین موضوعی که اقای نبویان باید پیگیری کند: لغو عضویت آمریکا و اسرائیل در سازمان ملل است. زیرا سازمان ملل برخلاف اهداف خود الان تبدیل به سازمان دولتهای اسرائیل و آمریکا شده است. که هردو براساس نسل کشی عارت و اشغال سرزمین های دیگران بوجود آمده اند. آمریکا باید تبدیل به ابالات مستق شود. و اسرائیل هم باید یا در کابینه با فلسطینی ها مشارکت کند و یا کلا از عضویت سازمان ملل خارج شود. زیرا کسانیکه این دو کشور را به رسمیت شناختند، فقط خودشان بودند. والان هم هردو با حق وتوی آمریکا زنده اند. لذا اینجانب هم از امریکا کاندیدا شده ام تا اول آمریکا را درست کنیم نبوی بداند این موقعیت خون بهای چهل هزار شهید غزه است زیرا برای برگزاری ان ایران دخالتی نکرد نبوی باید بداند که این موقعیت خون بهای چهل هزار شهید و سه میلیون اواره در غزه هست زیرا برای برگزاری انتخابات ایران دخالتی نکرد و اسراییل از این موضع بسیار خوشحال بود و هر کاری توانست کرد لذا باید ریاست مجلس را به دست گیرد و فرمان حمله و نابودی اسراییل را تصویب کند لذا باید بنده را کمک کند تا در امریکا رای بیاورم

آمریکا باید درست

آمریکا باید درست شود تا ایران درست شود

زیرا با اینکه امام خمینی، خطر غرب زده ها را گوشزد کرده بود. ولی الان همه بدنه دولت ایران، از تحصیلکرده های امریکا پرشده! که همگی چشم به آمریکا دارند. مثلا سینماگران اایران، فقط به اسکار و هالیوود فکر می کنند! حقوقدانان و اقتصاد دانان، همه نخبگان و تحصیلکردگان لا اقل آرزوی: یک سفر مطالعاتی در امریکا را، در سر دارند. حدود 5هزار از اقازاده ها، در امریکا تحصیل می کنند. کلیه کتب دوران بعد از دبیرستان، همه ترجمه شده از امریکایی ها است. و همه تئوری های علوم انسانی: بدون کوچکترین تغییری، با افتخار از امریکا نقل می شود. حتی مشهور است که وقتی سه هزار نیروی مستشاری امریکا: بعد از کودتای 28مرداد به ایران رفتند، فقط وظیفه داشتند: ظهر ها به دبیرستانهای دخترانه بروند، و هر کدام هر روز، یک دختر تهرانی را خوشبخت کنند! لذا زنازاده های آمریکایی، در ایران نزدیک به 1 میلیون هستند که: در موقع رای به جمهوری اسلامی ، برگ سفید انداختند.. الان هم مانند آمریکا یک درصد خودشان را، نود و نه درصد نشان می دهند. لذا اینجانب احمد ماهینی از ایالت نیویورک، کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا شده ام و: از هم ایالتی ها می خواهم: مخصوصا در منطقه منهتن از ما حمایت کنند. برنامه های من عبارتند:: اول اینکه کاخ سفید و دیگر ساختمان های: دولتی در آمریکا: مقر اف بی ای و سازمان سیا و خزانه داری، صندوق بین المللی پول و ساختمان های سازمان ملل، همه به حسینیه تبدیل شوند: و بجای میز و صندلی از فرش ایرانی، استفاده شود تا یاد آور پای گذاشتن بر: گل های بهشتی همه قالی ها باشد: تا ما را به بهشت علاقمند کند. سپس همه بی خانمان ها در ان اسکان داده شوند. و اگر توانیاب شدند، نذر حسینیه کنند که به دیگران هم خدمت کنند: تا توان یاب شوند. علت بیکاری و بی خانمانی همه 45میلیون آمریکایی، فرهنگ خوب آنها است زیرا همه اینها در باند های: قاچاق مواد مخدر، پولشویی بانکها و یا زور گویی پلیس ها و تجاوز ارتشی ها! مشغول بودند. و الان وجدان آنها بیدار شده و: حاضر نیستند به بهای بدبختی و مرگ دیگران، به خوشبختی خود فکر کنند. بلکه همانطور که عقاید شیعه می گوید: خود را فدای: راحتی و خوشبختی دیگران می کنند: چنانچه امام حسین ع خود را، به دریای دشمن زد تا آنها را بیدار کند:و از اطراف یزیدیان، پراکنده نماید. حضرت زینب با تبلیغ رسالت برادرش، همه مردم دنیا را آگاه کرد. و هرکسی آگاه نشده، باید این مطالب به آنها برسد. تا وقتی امام زمان عج ظهور: و به معرفی خود پرداخت، نگویند ما این حرفها را نشنیدیم، و نمی دانیم امام زمان چه می گوید! طبیعی است وقتی مردم ندانند امام زمان کیست، و چه می گوید، به او گرایش هم پیدا نخواهند کرد.( و اسیر فیلمهای هالیوودی می شوند) اما اگر بدانند که او می اید تا همه :پابرهنگان و مستضعفان جهان را یاری بدهد: که ارث خود را از ثروتمندان بازپس بگیرند.(نرید ان نمن علی..)و در ادرات و کاخ ها، بجای چند نفر، همه مردم حق داشته باشند. مثل ایران که کاخ ها را تبدیل به موزه کرده، تا همه بتوانند از ان استفاده فرهنگی ببرند. وقتی این سه هدف فرهنگی، عمرانی و معیشتی، در امریکا به سامان برسد، موقعیت سیاسی خود بخود حل می شود. یعنی ایالات مستقل آمریکا، تشکیل می شود. اصولا آمریکا توسط یک ایرانی بنام امیری کیا، کشف شد. والان بجز دولت آمریکا و برخی از ایرانیان، که آمریکا تلفظ می کنند تا پان آمریکن را تبلیغ کنند، همه ملتها: امیری کیا، تلفظ می کنند. اما این موضوع و موضوعات دیگر، بعد از کودتای 28مرداد۱۳۳۲ کاملا از حافظه ها پاک شد. زیرا آمریکا همه آثار باستانی و عتیقه جات را، قاچاق نمود تا چیزی در ایران باقی نماند. وظیفه همه ایرانی ها موجود در امریکا هم، این است که کمک کنند من رای بیاورم! تا این نفایس را همراه فرهنگ شیعی، به ایران و آمریکا برگردانیم. از همه فرمانداران ایرانی ، اعضای ایرانی ناسا، گوگل، میکروسافت، آمازون، حتی سلیکون ولی، تقاضا دارم:هویت خود را اعلام کنند، تا برمردم دنیا ثابت شود: ایرانیان حاکم اصلی آمریکا هستند.همانطور که فلسطینی ها قرار است بازرسی های اسرائیل را نابود کنند.

آمریکا باید درست

آمریکا باید درست شود تا ایران درست شود. زیرا با اینکه امام خمینی، خطر غرب زده ها را گوشزد کرده بود. ولی الان همه بدنه دولت ایران، از تحصیلکرده های امریکا پرشده! که همگی چشم به آمریکا دارند. مثلا سینماگران اایران، فقط به اسکار و هالیوود فکر می کنند! حقوقدانان و اقتصاد دانان، همه نخبگان و تحصیلکردگان لا اقل آرزوی: یک سفر مطالعاتی در امریکا را، در سر دارند. حدود 5هزار از اقازاده ها، در امریکا تحصیل می کنند. کلیه کتب دوران بعد از دبیرستان، همه ترجمه شده از امریکایی ها است. و همه تئوری های علوم انسانی: بدون کوچکترین تغییری، با افتخار از امریکا نقل می شود. حتی مشهور است که وقتی سه هزار نیروی مستشاری امریکا: بعد از کودتای 28مرداد به ایران رفتند، فقط وظیفه داشتند: ظهر ها به دبیرستانهای دخترانه بروند، و هر کدام هر روز، یک دختر تهرانی را خوشبخت کنند! لذا زنازاده های آمریکایی، در ایران نزدیک به 1 میلیون هستند که: در موقع رای به جمهوری اسلامی ، برگ سفید انداختند.. الان هم مانند آمریکا یک درصد خودشان را، نود و نه درصد نشان می دهند. لذا اینجانب احمد ماهینی از ایالت نیویورک، کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا شده ام و: از هم ایالتی ها می خواهم: مخصوصا در منطقه منهتن از ما حمایت کنند. برنامه های من عبارتند:: اول اینکه کاخ سفید و دیگر ساختمان های: دولتی در آمریکا: مقر اف بی ای و سازمان سیا و خزانه داری، صندوق بین المللی پول و ساختمان های سازمان ملل، همه به حسینیه تبدیل شوند: و بجای میز و صندلی از فرش ایرانی، استفاده شود تا یاد آور پای گذاشتن بر: گل های بهشتی همه قالی ها باشد: تا ما را به بهشت علاقمند کند. سپس همه بی خانمان ها در ان اسکان داده شوند. و اگر توانیاب شدند، نذر حسینیه کنند که به دیگران هم خدمت کنند: تا توان یاب شوند. علت بیکاری و بی خانمانی همه 45میلیون آمریکایی، فرهنگ خوب آنها است زیرا همه اینها در باند های: قاچاق مواد مخدر، پولشویی بانکها و یا زور گویی پلیس ها و تجاوز ارتشی ها! مشغول بودند. و الان وجدان آنها بیدار شده و: حاضر نیستند به بهای بدبختی و مرگ دیگران، به خوشبختی خود فکر کنند. بلکه همانطور که عقاید شیعه می گوید: خود را فدای: راحتی و خوشبختی دیگران می کنند: چنانچه امام حسین ع خود را، به دریای دشمن زد تا آنها را بیدار کند:و از اطراف یزیدیان، پراکنده نماید. حضرت زینب با تبلیغ رسالت برادرش، همه مردم دنیا را آگاه کرد. و هرکسی آگاه نشده، باید این مطالب به آنها برسد. تا وقتی امام زمان عج ظهور: و به معرفی خود پرداخت، نگویند ما این حرفها را نشنیدیم، و نمی دانیم امام زمان چه می گوید! طبیعی است وقتی مردم ندانند امام زمان کیست، و چه می گوید، به او گرایش هم پیدا نخواهند کرد.( و اسیر فیلمهای هالیوودی می شوند) اما اگر بدانند که او می اید تا همه :پابرهنگان و مستضعفان جهان را یاری بدهد: که ارث خود را از ثروتمندان بازپس بگیرند.(نرید ان نمن علی..)و در ادرات و کاخ ها، بجای چند نفر، همه مردم حق داشته باشند. مثل ایران که کاخ ها را تبدیل به موزه کرده، تا همه بتوانند از ان استفاده فرهنگی ببرند. وقتی این سه هدف فرهنگی، عمرانی و معیشتی، در امریکا به سامان برسد، موقعیت سیاسی خود بخود حل می شود. یعنی ایالات مستقل آمریکا، تشکیل می شود. اصولا آمریکا توسط یک ایرانی بنام امیری کیا، کشف شد. والان بجز دولت آمریکا و برخی از ایرانیان، که آمریکا تلفظ می کنند تا پان آمریکن را تبلیغ کنند، همه ملتها: امیری کیا، تلفظ می کنند. اما این موضوع و موضوعات دیگر، بعد از کودتای 28مرداد۱۳۳۲ کاملا از حافظه ها پاک شد. زیرا آمریکا همه آثار باستانی و عتیقه جات را، قاچاق نمود تا چیزی در ایران باقی نماند. وظیفه همه ایرانی ها موجود در امریکا هم، این است که کمک کنند من رای بیاورم! تا این نفایس را همراه فرهنگ شیعی، به ایران و آمریکا برگردانیم. از همه فرمانداران ایرانی ، اعضای ایرانی ناسا، گوگل، میکروسافت، آمازون، حتی سلیکون ولی، تقاضا دارم:هویت خود را اعلام کنند، تا برمردم دنیا ثابت شود: ایرانیان حاکم اصلی آمریکا هستند.همانطور که فلسطینی ها قرار است بازرسی های اسرائیل را نابود کنند.

سوئیس مدینه فاضله

عده ای شیرپاک نخورده! برای مردم جهان نقشه های می شکند! و آنها را برای خود می خوانند. از جمله این افراد فیلسوفان هستند. فلاسفه غربی، با رد فلسقه خدایی ، همه چیز را به فکر خود و عقل خودشان نشبت می دهند. و از دنیا می خواهند لاطائلات آنها را ایه قران بدانند. و قران را کنار بگذارند. و این سیر همچنان ادامه دارد. تا امروز که حتی در داخل ایران و بین استادان و دانشجویان غرب زده(جن زده) هنوز غرب وحش، اروپا یا سوئیس مدینه فاضله و آرمان شهر انها است. چرا اینها در این انجماد فکری باقی مانده اند؟ ساید بتوان امپریالیزم خبری و رسانه ها را مقصر دانست. ولی اینطور نیست بلکه رسانه ها هم، بر بستر خواست و انتخاب مردمی پیش می روند. و مردم در این زمینه دونوع خواسته دارند: یکی خواسته شیطانی و دیگری خواسته رحمانی. خواسته های شیطانی همیشه پر رنگ تر است زیرا شطان به انسان نزدیکتر است. و انتظاری هم ندارد که به حرف او گوش بدهیم. بلکه فقط انسان را وسوسه می کند. اما خداوند رحمان، فلفه را افرید تا بگوید: خلقت انسان دارای هدف است و بازیچه نیست. و براساس آن هدف باید خود را تنظیم کند. ومسئولیت هایی را بردوش بگیرد و وظایفی را انجام دهد. و در انجام وظائف هم هیچ غفلتی نداشته باشد. لذا اینهمه سختگیری خداوند! برانسان تنبل(لم نجد له عزما) تمایل او را به شانه خالی کردن از مسئولیت ها و انجام ندادن وظائف افزایش می دهد. شاید اصولا دلیل بیرون راندن آدم از بهشت برای رهایی از تنبلی او بود! زیرا در بهشت بجز خوردن و خوابیدن و کردن! چیزی نبود. لذا خداوند به بهانه نافرمانی! انسان را از بهشت بیرون انداخت. حتی لباس های او را کند وعریان بر روی زمین افتاد! تا در مقابل سرما و گرما و حوادث و گرسنگی و تشنگی کمی به فعالیت وادار شود. و ستاره پرستی فرزندان آدم از همین جا شروع می شود. زیرا کار سخت بر روی زمین،(کشاورزی) و یا بر محصولات(تولید) او را آزار می داد. و همیشه می خواست به ستاره ای که از ان فرود آمده برگردد. و در خوشی زندگی کند. و زیر سایه درختان لم بدهد. و با اراده خودش همه چیز تولید و حاضر باشد. ایرانیان بیش از همه به نجوم و ستاره ها علاقمند بودند: آنها حتی تا اواخر دوره ساسانیان ستاره پرست بودند. و استدلال های حضرت ابراهیم آنها را قانع نکرده بود. آنها یک چشمشان به آسمان و ستاره مخصوص خودشان بود. ویک چشمشان به زیر پایشان که همه سنگ و خاک! برای رهایی از سنگ و خاک فرش را اختراع کردند: اکنون زیر پای همه ایرانیان فرشهایی پهن است که سنگ و خاک و سرامیک را می پوشاند. و بهشت را در برابر دیدگان آنها و زیرپایشان قرار می دهد. اما اروپاییان به دزدی روی اورده بودند. آنها که نمی خواستند خودشان کار کنند، لذا زحمت کار دیگران را برای خود برمی داشتند! لذا اکثرا وایکینگ و دزد دریایی و آدمخوار از آب در آمدند. کمی که نفخه ایرانیان به آنان خورد و رنسانس کردند، باز هم به اشتثمار کارگران ودهقانان مشغول شدند. و برای این کار حتی جنگ اول و دوم جهانی را بوجود آوردند. ولی به ضرر خودشان شد. زیرا ایران اعلام بی طرفی کرد. لذا اروپا و ژاپن بعد از جنگ دوم جهانی به تلی از خاک و آهن و سنگ تبدیل شد. آتش و دود از همه جا برمی خواست. اما رسانه ها به کمک آمدند! فیلسوفان مردم را از آسمانها به زیر کشیدند، و ماتریالیسم به اوج خود رسید تا همه چیز را فراموش کنند! و دنیای نوین و عصر جدید آغاز شد. و برق ان چشمان ایرانی ها را زد. وعده زیادی مانند جن زده ها، غرب زده شدند. و همه چیز را فراموش کرده، و محو تماشای این دنیای ماتریالیستی گردیدند.